فصل کوچ دوباره رسیده... حس میکنم وقتشه که از این وبلاگم خدافظی کنم و سعی کنم معثر تر باشم ... با تلاشی سبزتر.... واقیعیی تر تلاشی که آثری داشته باشه ... شاید دوباره هر وقت خیلی نیاز داشتم با خودم درد دل کنم بیام اینجا ولی الان دیگه وقت کوچیدنه... دلم هم شاید اینجوری یه کم حالش بهتر بشه... هنوز نیشسته تو بالکن و دستش زیر چونش و زًل زده به سیاهی شب... اگر به داد ش نرسم شاید یه عروسکه شیشه ا یی بشه یا مثل یه مجسم خشکش بزنه در میان شاخههای زمستان زده خشک ، خون سبز بهار پنهان است
Friday, July 10, 2009
فصل کوچ
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment