Friday, July 10, 2009

همین که یه عابر پیاده باشم تو خیابونی تهران....

عکسای ایران رو که میبینم قلبم میخواد از جا کنده بشه...

دلم خیلی‌ تنگه میدونی‌...

درسته که خیلی‌ سخت بود... به خصوص پذیرش توهین از هموطن‌های خودت.. ولی‌ روحم و قلم اونجاست.. میدونی‌

آخه من همیشه عشق مردمم بودم...

همین که کنارشون باشم

همین که یه عابر پیاده باشم تو خیابونی تهران....

خوشحالم و دلتنگ

خوشحالم که متحدیم از صمیم قالب و با تمام وجود

و خیلی‌ احساس غربت می‌کنم

روحم میخواد پرواز کنه بره قلبم میخواد کنده بشه بپره

خیلی‌ حرف دارم... خیلی‌ کار دارم... سخته میدونی‌... خیلی‌ سخت

No comments:

Post a Comment