Tuesday, June 30, 2009

چه محکم به سینه میکوبی‌ای قلب...

میطپه میطپه میطپه میطپه

چه محکم به سینه میکوبی‌ای قلب... چه بی‌ قرار خودت رو به دیوار میزنی... میتپی میتپی میتپی...

کمی‌ آرامتر باش... نمیبینی نفسم سخت بلا میاد نمیبینی چه عذابی میکشم ... کمی‌ آخه آرومتر بکوب سر به جدارهٔ سینه‌ من

دیشب دوباره سات ۳:۳۰ از خواب پریدم اومدم خبر بخونم...

حالم کمی‌ بهتره.. حداقل از غرق شدن در افسردگی نجات پیدا کردم..

ولی‌ هنوز روحیه‌ام خرابه

خدا بهم راهم کنه... خدا به همه مون راهم کنه

محکم باش دختر محکم باش... با داغون کردن خودت چیزی عوض نمی‌شه... محکم باش و هر کاری از دستت بر میاد بکن

آروم باش و سعی‌ کن روحیه ت رو حفظ کنی‌

محکم باش آ... محکم باش دخمل ...

...

چشمهای پر از اشکت تو عکس کلی‌ به غم هام اضافه می‌کنه پویا

........................................................................................................................................

khodaya movaazebe hamamoon baash... kheili in pesar ro doosesh daaram kheili movaazebesh baash

Monday, June 29, 2009

فکر کنم وقت بدنیا آوردن بچه شده ؛)

وقت فکرکردن، شک کردن، بررسی و تحلیل... وقت عمیق و دقیق شدن...

از هیچی‌ نترس... به پایه و اساس همش میتونی‌ شک کنی‌... فکر کن ...و فکر کن... و فکر کن...

اگر باز هم به جواب نرسیدی... عجله نکن... هیچ اشکالی نداره... باز به خودت وقت بده


اونقدر که حس کنی‌ مطمئنی داری چی‌ کار میکنی‌... مطالعه کن , ولی‌ نه همیشه یه سبک فکری رو..

بحث کن, ولی‌ نه همیشه با یه گروه ثابت آدم‌ها ...و فکر کن و به خودت اجازه بده تأ عمق همه‌چیز بری

هیچ اشکالی نداره

میتونی‌ به هر چی‌ که دلت خواست شک کنی و عمیق راجبش فکر کنی‌..

ولی‌ سهل انگار نباش و با دقت همه چیز رو زیر رو رو کن ..

میخوام حالت خیلی‌ بهتر بشه و دلت خیلی‌ قوی تر

حالا به هر نتیجه یی که رسیدی :*

........


این حرف رو قبول دارم که همیشه آدمهای صادق و پاک قربانی میشن که یک تحوّل بزرگ صورت بگیره

آدمهایی که سرشار از احساس و عشق به مردم و زندگی‌ هستن به راحتی‌ می‌تونن مورد سو استفاده قرار بگیرن

احساس رو محکوم نمیکنم چون بالاترین دلیل زندگیه ... و زیباترین و حقیقی‌‌ترین چیزی که تو این کلاف سر در گم زندگی‌ وجود داره...

نه هیچ وقت احساس رو متهم نمیکنم

حرف من چیز دیگه یی

یادم میاد کفایت خالهٔ... خالهٔ مامانی‌ که امیدوارم همیشه شاد و سالم باش وقتی‌ من رو برای اولین بار دید حرفی‌ بهم زد که شاید همهٔ عمرم لازم داشتم کسی‌ این رو بهم بگه

با دستای کوچولوی مهربون و شکستنیش دستام رو نگه داشت و گفت دخترم به کسی محبت کن که لیاقته محبت رو داشت باش

خوبی‌‌هات رو واسه کسی‌ نگاه دار که قدرش رو بدون...

محبت کردن و فداکاری واسه آدم‌های ناجور فقط انرژی خوبت رو هدر میده...

راست گفتی‌ عزیز دل... راست گفتی‌ ...

........

زیر علم کی‌ داریم سینه می‌زنیم؟ هیچ وقت فکر کردی؟

من غصه میخورم .. حالم هم چندان تعریفی‌ نداره ولی‌ نه بخاطر این که عاشق موسوی هستم یا واقعا به خلوصش ایمان دارم

من دارم داغون میشم چون میدونم اونهایی که داران پاره پاره میشن پاک‌ترین و نازنین‌ترین آدمهای کشورمون هستن

چون دلم نمیخواد همین گلهای رو هم که داریم به تاراج ببرن

من عذاب میکشم چون از تصور رنجی‌ که یک روح پاک تو زندان‌های این بی‌ صفت‌ها میکشه قلبم زخم میخوره

اگر گاهی‌ نفسم سخت میاد بالا واسه این نیست که واقعا به انقلاب سبز ایمان دارم

واسهٔ اون عزیزایی که اگر این انقلاب نشه وضع نابسامون کشور لهشون می‌کنه


.....

فکر نمیکنم این بحث رو بشه همین امشب تمومش کرد ولی‌ چیزی که باید شروع کرد و راجبش درست فکر کرد

خوبیش اینه این جا خودم هستم و خودم و هیچ نیازی ندارم همه چیز رو خیلی‌ با دقت توضیح بدم که سو تفاهم نشه

مثلا وقتی‌ میگم رییسم حاجی بازاری اگر قرار بود خواننده داشت باشم باید مینشستم حتما یه توضیح مینوشتم که حاجی های بازار خیلی‌ هاشیون آدمهای محترم و بزرگی‌ هستن.... و من منظورم این نبود که.... بلکه منظورم آن بود که...

ولی‌ اینجا هیچ مجبور نیستم توضیح بدم :) چون کسی‌ قرار نیست بد برداشت کنه که من مجبور بشم با دقت منظورم رو توضیح بدم :)) این هم از فواید خلوت دل داشتن ؛)

.......

تأ کجا باید پیش رفت؟

چه هزینه بیشتری باید پرداخت؟

دنبال چی‌ هستیم؟

چی‌ قراره بشه؟

چه توقعی داریم؟

چه قدر طول میکشه؟

آیا واقعا به رهبران این حرکت سبز ایمان داریم؟

جنگ قدرته یاا هراس از دست دادن همینی هم که داریم؟

بیانیه‌هاتون رو خوندم... حرفای قشنگی‌ میزنید... ولی‌ همین شما نبودید که گفتید من یک اصلاح طلب اصول گرا هستم؟

مگه اصلاح تالاب هم اصول گرا می‌شه؟

اگر اصلاح طلبی پس به دنبال کدوم اصولی؟ همون اصولی که میگه ولایت فقیه؟

اگر هم اسولگرای پس به دنبال چه اصلاحاتی هستی‌؟

اصلاحاتی تحت نظر مستقیم و با اجازه شخصه ولی فقیه؟

اگر تقلب نشده بود و رهبر با اصلاحات مخالفت میکرد چه قدر پاش وای میستادی؟

آیا آمدیید فقط چون ترسیدید این احمقی نژاد با خود بزرگ بینی که داره وضع مملکت رو چنان بریزه به هم که دیگه نشه جمش کرد؟

چه راا اینهمه مدت سکوت کردی؟ وقتی‌ دانشجوها رو تو دوران خآتمی کشتن چرا هیچی‌ نگفتی؟ چرا برگشتی‌؟

هدفت چی‌ بود ؟ حفظ نظام یاا نجات مردم؟

بعضی‌ از این سوال‌ها رو خودم هم می‌تونم راحت جواب بدم ولی‌ واقعا چه قدر به جوابی که میدم ایمان دارم؟

چه قدرش راسته؟

چه قدرش جنگ قدرت؟

ما چه قدر از حقیقت رو میدونیم؟

چه راا رفسنجونی از موسوی حمایت کرد؟

چرا؟

چون منافع خودش هم در خطر بود مگه نه؟

اون آدم جایی‌ نمیخاب که زیرش آب بره... اون خیلی‌ مارمولک تر ا این حرفاست

چی‌ میدونیم؟ چی‌ نمیدونیم؟

بذار فکر کنم

بذار وقت بگذره

الان فقط میدونم که باید کشتار مردم متوقف بشه

میدونم که زندانیای سیاسی باید آزاد بشن

ولی‌ کی‌‌ها این وسعت ازش نفع میبرن؟

میدونم هر چی‌ هم که نباشه

موسوی واقعا الان تنها ناجی این وضعیت شیر تو شیر

و میدونم که اصلاحاتی که یه شب انجام بشه نمیتونه یه اصلاحات سالم باش

ولی‌ هنوز خیلی‌ میترسم

میترسم که بازیچهٔ بازی بزرگان شده باشیم

میترسم ... نگو بدبینیه نگو سخت نگیر... نگو مطمئن باش

بذار شک کنم

بذار فکر کنم

بذار همه چیز رو تأ جایی‌ که می‌تونم عمیقا برسی‌ کنم

چون بهای کمی‌ نمیپردازیم بهاش جون پاک‌ترین همشهریامون و عذاب علیمی که بقیه میبرن

بهاش جنگای خیابونی ... و رکود اقتصادی و فشار کمر شکن رو مردم

بذار سوال کنم... هر سوالی که به نظرم میاد ..

دلم هم میگه بپرس دلم هم میگه مردم رو حمایت کنیم ولی‌ همیشه از خودمون سال کنیم

سوال‌ها بسیارن

باید تلاش کرد

............

چه قدر اون عکست رو دوست دارم پویا

اونی‌ که داری به دوربین لبخند میزانی‌

حس می‌کنم داری تو چشام نگاه میکنی‌ و labkhandet دلم رو میدزد

چه صورت مردونه یی داری :)

و تو اون صورت خیلی‌ مردونه دو تأ چشم داری که اونقدر مهربون نگاه می‌کنن که آدم بهشون راحت عتماد می‌کنه

دلم می‌خواست زیر عکست بنویسم بنویسم این عکست رو خیلی‌ دوست دارم یاا لاقل یه لبخند بزنم

ولی‌ خجالت میکشم ... میترسم ابرو خودم رو ببرم

آخه تو که هیچ وقت مستقیم هیچی‌ نگفتی ... جواب اون دعوت نامه رو هم هنوز ندادی

میدونم سرت خیلی‌ شلوغ

ولی‌ خیلی‌ دلم می‌خواست جوابم رو میدادی : میگتی میای زود میای همین که سرت خلوت تر شد

اینجوری همش دلم شور می‌زنه که نکنه دعوت نامه‌ام رو دوست نداشتی که جواب ندادی

صبورم میدونی‌

صبورم چون برام ارزش داری.. چون خیلی‌ عزیزی

کاش جوابم رو میدادی ؛)

کاش تو هم یه بار مستقیم حرف میزدی

قلبم میطپه ... مثل یک دختر بچه که قلبش شکار شده

کاش میشد این‌ها رو یه روز به خودت بگم :)

gaahi ham ehsaase hemaaghat mikonam.. che ghadr bade aadam fekr kone ye hese yek tarafe daare... zamaan hame chiz ro maloom mikone... kami saboor baash azi joon...

-----------------------

khoshhaalam, in naameii ke emzaa shode baraaye hemaayat az hoghooghe bashar shaayad ye kam vaze zendaani haaye siaasi ro behtar kone...

jaraghe khorde shode... mardom mohkam poshte ham vaastaadan... natarsim mohkam baashim va hamishe fekr konim :)...

Sunday, June 28, 2009

باید فکر کنیم... شاید راهی‌ بود

هیچ کس به اندازه یک زندانی سیاسی عاشق مردمش نیست و هیچ کس به اندازهٔ یک زندانی سیاسی مظلوم و تحت ستم نیست

ادم وقتی‌ به شهادت میرسه یک بار میمیره .... ولی‌ یک زندانی سیاسی هر لحظه هزار بار بدتر از مرگ رو جلوی چشماش میبینه

"هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آن چه این نامردمان با جان انسان میکنند"

یک زندانی سیاسی همیشه آخرین کسیه که می‌شه به داد رسید

و کسیه که سیاه‌ترین بعدهای یک حکومت رو با خون و جونش لمس می‌کنه

کاش میشد برای تو کاری کرد ‌ای عزیز در بند

ولی‌ نه تحصن نه راه پیمایی و نه بیانیه هیچ کدوم نمیتونه به کم کردن دردی که تو زندانها به تو تحمیل می‌شه کمک کنه

کاش میشد برای تو کاری کرد

ولی‌ تو مملکتی که خبر نگارها رو از تو خیابون‌ها اخراج می‌کنن... تو خیابونهایی که تو روز روشن قلب دختران رو با فشنگ سوراخ می‌کنن

تو سیأ‌های دهشدناک زندان با تو چه میکنند ‌ای برادر من / خواهر من

کاش میشد بشینیم همه با هم یه فکری کنیم

کاش میشد به داد تو برسیم

فقط یک چیز رو میدونم هرگز به شهامت تو نمیتونستم باشم

فکر کنم اگر دستگیرم میکردن قبل از این که دستشون بهم برسه خودم رو میکشتم

با این که خود کشی سیاهه ولی‌ تو چنگ هیولا افتادن هر لحظه اش یه مرگ خیلی‌ دردناکه

کاش میشد برای تو کاری کرد

قلب من و روح من و تک تک سلولهای بدنم آرزو می‌کنن که کاش می‌تونستم برای تو کاری کنم

باید فکر کنیم

شاید راهی‌ بود


Friday, June 26, 2009

خیلی‌ کار دارم ولی‌ این رو حتما باید بنویسم :)

خدایا شکرت که دوستای خوبی‌ دارم :) اونقدر زیگیل میشن و تأ حال آدم یه کم نیاد سر جاش هم ول نمیکنن :)

لیندا دیروز دستم رو گرفت و کلی‌ باهم همدردی کرد کلی‌ باراش حرف زدم... گفت به این حسی که تو داری میگن انگزایتی... خوب شد فهمیدم خودم فکر می‌کردم دپرشن دارم ؛)

و خودش هم قبلان اینجوری شده بوده... چا قدر حالم بهتر شدا بهاش حرف زدم :) همسایه هم واقعا همسایهٔ خوبیه... حال خودش هم داغونه ولی‌ بر عکس دفهای قبل این بر اون سنگ صبور من شده ... خیلی‌ بهم کمک می‌کنه...

هر چی‌ بچه‌ها میان دنبالم حوصلهٔ بیرون رفتن ندارم... هر چی‌ اصرار می‌کنن اصلا حسش رو ندارم که بریم بگیم به خندیم...

اون روز اول که نتیجه رو تازه داد بودن بچه‌ها اومدن دنبالم سات ۲ صبح به زور من رو بردن خونه شون ..

هانیه و علی‌ اومدن به زور تو اتاق خوابم و بالشتم رو برداشتن، مهناز و علیرضا هم رفتن تو حموم و مسواکم رو دزدیدن بعدش هم کشون کشون بردنم خونه شون :)) اگر نبرده بودنم تأ صبح حتما دق می‌کردم...

دیروز هر چی‌ اصرار کردن حوصله نداشتم برم پیش شون این روزا فقط دلم میخواد تنها باشم... بیچاره هانی برام سوپ هم پخته بود

خوشم میادا ازشون خیلی‌ پشت کار داران :)) گفتن حالا که تو نمیای ما میاییم :)) امروز سات ۴:۳۰ قراره پاتک بزنن اینجا... خوب دیگه این رو کاریش نمی‌شد کرد :))

هانیه میخواد شب پیشم بمونه ...

یادم اون دوران پویا هم همینجوری بود.. تو یکی‌ از امیلهاش برام نوشت: هر چی‌ بچه ها میان دنبالم میگن بیا بریم بیرون حوصله ندارم... تلفن هم جواا ب نمیدم... همش تو خونه‌ام ... دلم میخواد بخوابم ...

شاید پویا الان من رو بیشتر از همه درک کنه... شاید اگر ازش کمک بخوام بهترین کسی‌ باشه که بگه چطور می‌شه با این حس مبارزه کرد...

ولی‌ دلم نمیخواد بهش یاد آوری کنم یه دورانی حالش خیلی‌ بد بوده

دلم میخواد همیشه شاد و پر از قدرت و انرژی باشه مثل الان...

نمیخوام یه بار اضاف بشم رو کاراش

مثل اسمش واقعا پویاست ...

خوشحالم که میخواد یه کم سرعتش رو کم کنه.. خوبه که یه کم هم واسه خودش و دلش و سلامتیش وقت بذاره..

.طفلکی محسن امروز اومده بود دره خونه به زور من رو ببره بیرون...

میگه تو بیا من خودم هم وقت خواستی‌ برت میگردونم... محسنی مهربون ... این دوست جونم چشاش همیشه بیشتر از زبونش حرف میزنن ... خیلی‌ حساس و عاطفیه...

امیدوارم میره ایران بلایی سرش نیاد... واقعا امیدوارم چیزیش نشه..

هر چند که اینجا هم که بود تو هیچ کدوم ا ز این شب شمع و اینها شرکت نکرد فقط آخرای رالی اومد... چون اصلا ادم فعالی‌ نبود احتمالا کاریش هم نداران

امیدوارم پویا نره ایران... اگر بره صد در صد میگیرنش از اون گرفتنایی که معلوم نیست کجا ببرنش...

پویا عآقله.. خودش صد در صد میدونه اینها رو

دلم میخواد کلی ببوسمت عمو پویا

عشق چه قدر زندگی‌ آدم رو با ارزشتر می‌کنه..

چه قدر زندگی‌ رو با معنی‌ تر می‌کنه...

عاشقتم پویا

نمیترسم که بگم عاشقتم

هیچ راهی‌ نیست، کان را نیست پایان،غم مخور

هیچ راهی‌ نیست، کان را نیست پایان،غم مخور

goriz naapazire

che ghadr mitarsidam az hamchin roozi
roozi ke khiaaboonhaaye ghashange tehran beshe ghatlgaahe mardomemoon
cheghadr mitarsidam az in jang haaye khiaabooni
khodaa
hamooni ke enhgadr azsh mitarsidam saremoon oomad
aakhe gorizi ham nadaarim
vaghti paashoon ro gozaashtan roo kherkhereye mardom
aaaakh akhe aadam chi bege
merdomam ro aasheghoone dooseshoon daaram
az tasavore dardi ke mikeshan ....
midoonam baa ghose khordane man dardi davaa nemishe
amaa kheili sakhte aaroom bood
kheili sakhte baa doost haa goft o khandid vaghti midooni che baalaaii daran oonjaa saremoon miyaaran
nafasam dorost baalaa nemiyaad ... nafasam too sine migire...taa haalaa nafas tangi nadaashtam...
chi begam... chi begam... chi begam... chi begam...
bayad saboor bood midoonam... vali mage akhe dele bichareye aadam che ghadr mitoone saboor baashe?
aakhe man ke sang nistam bebinam mardom ro daran oonjoori aazar midan va betoonam taaghat biyaaram
khodaa lanateshoon kone
khodaayaa midoonam hasti ye joori komak kon
komak konan va zoodta nejaatemoon bede
khodaayaa komakemoon kon

هیچ راهی‌ نیست، کان را نیست پایان،غم مخور

حال ما در فرقت جانان اوو امرام رقیب جمله میداند خدای حال گران غم مخور

روز‌های سختیه... روزهایی که معلوم نیست چقدر ادامه داشته باشه...

حالم خیلی‌ خوب نیست ولی‌ هنوز زنده ام.... تپش قلبم یه کم بهتره... هنوز گاهی‌ یکدفعه تموم تنم داغ می‌شه... و نفسم توی سیینه سنگین می‌شه

هنوز بی‌ خوابی‌ دارم...

ولی‌ یه کم بهترم...

تو میشنوی عمو پویا؟ میشنوی وقتی‌ صدات می‌کنم؟ اگر نمیشنوی پس چرا هر وقت صدات می‌کنم جواب میدی؟

خیلی‌ دوستت دارم ...

یه حسی بهم میگه حال تو هم خوب نیست... تو رو خدا غصه نخور ... ما که از پاا ننشسته ایم.. درستش می‌کنیم... مگه نه؟

تو راست میگی‌ باید امیدوار بود

کاش میتونستی یه مدتی‌ بیای اینجا... کاش میشود پیشت باشم یه کمی‌ شاید از رو باری که رو شونت رو میشد بر دارم...

زورم که نمیرسه همه ش رو بردارم ولی‌ حداقل تأ جایی‌ که شونهام قدرت داره سنگینیش رو نصف میکردیم که به تو هم خیلی‌ فشار نیاد

خیلی‌ مواظب خودت باش. باشه؟

میبوسمت

Wednesday, June 24, 2009

khod darmaani :)

shab bekheir azi khanoom... baazam ke mibinam bi khaabi zade be saretoon... bah bah bah bah lezat mibarim :D:D
ajab chize mozakhrafi mishi gaahi ey zendegi... dobaare emshab akhlaaghjaatam kharaabe asaabam telite va faghat laazem daaram benevisam hamin va bas...
joonam bege vaase khar koochoolooye khodam.... hamishe khandidim be har chi sakhti bood khandidim o goftim badbakhti ro mibini :D:D
vaghti ke dige daaram toosh gharghe ghargh misham akharin harbam hamine ... va aaay michasbad inke aadam be rishe nadaashteye khodesh aaaaay bekhande aaaaay bekhande :))) aaaaaaaay chi begam be ki begam.....
faghat ye badbakhte dige didam ke mesle khodame :D:D ke dar oje felaakat ham mikhaande ghash ghash va mige ajaaaaab badbakhtie haa !!!
dirooz too otoboos didamesh... migan ba ye dokhtare chini vaase eghaamat ezdevaaj karde!! kheili baayad too mamlekate adam be adam feshaar biaad ke adam haazer beshe hamchin kaari kone...
khodaaiish haa... hata tasavore inke yeki ro ke doosesh nadaaari kenaaret bekhaabe va beboosatet .... benazaram badtarin shekanjeye donyaast .... adam bemire raahat tare ta in ke ba kasi zendegi kone ke vaghean doosesh nadare .... vaaaaii
albate dar in masale fekr konam pesaraa ye kam baa dokhtaraa fargh mikonan ... mohemtarin chiz vaaseye aksareshoon ine ke baa ye dokhtare khosh heikal bekhaaban hala doosesh ham nadaashte baashan mohem nist!! tedaade kamishoon , mesle dadash joone khodam ke kheili aatefi hastan hatman baayad ashegh beshan... taaze inam oon chizie ke man omidvaaram raast baashe :)) naaaa oonghadr ham beheshoon bad bin nabaash bazihaashoon ham del daaran...
az kojaa shoroo kardam be kojaa residam.. ahan daashtam migoftam... hamin aghaii ke alan migoftam ke baa ye khanoome chini ezdevaaj karde tanhaa kasie ke taa haalaa didam mesle man too oje ghose va feshaar foshoore zendegi ham hey be moshkelaatesh mikhaande:D:D
dirooz too otoboos didamesh :)
nishastim kenaare ham va teebghe mamool nishemoon baaz shod :)) mige ajab badbakhtie shod... mikhande... migam kheili oozaa kharaabe.... mikhandam... mige afsordegi gereftam eyne soosk...mmikhande... migam bebin kaaremoon be kojaa keshide ke omidemoon be rafsanjoonie ....mmikhandam...mige kaar peidaa nakardam... badbakhtam be khodaa.. khaak too saram iran ostaade daaneshgaahi boodam vaase khodam ... alan hame fekr mikonan oomadam injaa shodam raiise daneshkade... oonghadr mikhande ke az cheshmesh ashk miyaad.... migam sakht nagir....mige sakht begiram..man...!!! migam ...yaadam nemiyaad chi goftam ... faghat az hamoon aval az moshkelaatemoon goftim va ghash ghash be rishe khodemoon khandidim taa akharesh ... oonghadr khandidim ke joftemoon arvarehamoon daasht dar miraft :D:D che midoonam...
bi khaabi zade be saram oftaadam be jafang gooii
kholaase migoftim...
dar in ozaaye ghaaraashmishe mamlekat va dar in oje shoor o hayejaani ke taaze ye omid too dele hamamoon kaashte injaaneb soaalhaaye falsafie besyaari ro kashf kardam ke daaran bande ro khafe mifarmaayand!!
1. elm behtar ast yaa servat!!
joone aali jenaab raast migam nemidoonam chi mikhaam aslan mesle yek adad kore khari moondeam dar gel!! ya beghole torkaa jel:)
oon aval avalaash kheili kaaram ro doost midaashtam va eshghoolane vaasash miterekoondam va keifam hessabi joor bood va ta sobh ham ke mimoondam haaa kakom nemigazid aamoo... badesh ke didam in ostaad joone maa ke inhame ghaboolesh daashtim yek adad haaji baazari ast ke kheili ham baraash mohem nist maa che ghalati mikonim va faghat baraash moheme ke toosh pool hast yaa na va mishe az toosh ye maghaale zad be bikhe tanoor yaa naa paak az tak o taa oftaadim.. begoo khob!!
doyomandesh didim ke ija gashte tanbal khoonye shaah abaas va hamoon ye ostaade gogoli ham dar bakhshe neuro science daashtim dare az ii daneshgaah vared goftim ey dele ghaafel ke na jaaye mandan ast dar in arseye gand!!
kho haala to dobaare begoo khob!!
badesham ye hese digeii beshemoon goft ke haa iaa mikhaan ke biaan hey mo benevisom amoo iyaa beran pozesh ro bedan... kho badesham ye jooraai boridom..
chi begam....
in ke az in
badesh... didam hey mardom vaase khodeshoon ...
in ro hamin jaa daashte baashin ke man alan be yek nokteye besyaar mohemi pei bordam... alan lokht khaabidam too takhtam ye lahze paashodam dare otagh khaab ro bebandam ke otagh garm tar beshe cheshamam oftaad be heikalle khodam too aaayne :D:D khodaaiish heikalam ye jooraaii jigare :D:D aay be khodam gofatm heife to k tanha mikhaabi too takht :D:D aa heife to ke tanhaa khaabide boodi khabideii va khaahi khabid dar takht ... aa heife ii heikal ke hich estefaadeii azash nashod!!
paak emshab khol shodam yani ghaaat zadam asaaasi va asidi va khafan va be ghole doost joona topol
baraaye inke divaanegi ro be endesh beresoonam do taa figoore baalaaye 18 saal ham vaase khoam jeloye ayne gereftam va ghorboon sadagheye heikale khodam raftam!!
khob hadeaghal akhlaagham oomad sare jaash ... vagarna fekr konam vaghean sekteii chizi mizadam...
hamishe injaa ro kheili doost daashtam... shahre koochike aaroomie... mardomesh too khiaaboon ajale nadaaran va vaghti az kenaaret rad mishan behet labkhand mizanan... kenaare aabe va koli behem vaaseye hamin mozoo aaraamesh mide
vali alan dige hes mikonam kheili tange ... nafasam toosh migire.... ehsaase khafegi behem dast mide...
delam mikhaad kooch konam beram s... zendegi konam... migan oonjaa anjomane sher o adabe irani haa ham daare !! vaay fekresh ro bokon... hata migan night clube itrani ham daare!!!!!! yani bebin cheghadr oonja hamvatan ziaade... agar sare hanooz daaneshjoo boodam ye modat bi khiaale dars mishodam miraftam oonja baa mardom be hemaayate mardomemoon yejaa tahason mikardim yaa zanjireye ensaani misaakhtim... inja tange injaa koochike injaa hich kas nist...
vaghean daaram be in mozoo fekr mikonam ke beram..
shayad in ostad joone man oonghadr haa ham haji baazaari nabaashe bichaare man alan asamab khird bide va gir dadam be tarake divaar ... badesham microscopy ke inaa daaram too in keshvar nemoonash nist... badesham... badesham sare man ro kolah nazaan azi joonam man mikhaab beram :) che midoonam chi pish miyaad..
agha agar ye kaarmande aghl saaalem mikhaay ke baraatoon jan bekanavad be man 2 rooz morakhasi bedin beram donbaale aghalm taa naraftre ye ghaareye dige mochesh ro begiram biyaaramesh sare khoone zendegim... agha be khodaa agar haminjoori bi morakhasi sar konam ye vaght didi rasman ghat zadam neshastam vasate office ye dastmall ham dar aavordam va mesle abre bahar gerye kardam haa ... agar be oonja beresam dige har cheghadr ham lokht khodam ro too aayne bebinam va keife heykalam ro bokonam faaydeii nadaarehaa onn moghe dige nemidoonam chi beshe chon taa haalaa nashode vali midoonam ke shaayad hamoonjaa az hoosh beram... chon vaaghean zire baare ye feshaare khoord konandeam... kheili niaaz daaram 2 rooz baa khodam khalvat konam... khaahesh mikonam befahmin

سرم رو با افتخار میگیرم بالا

کسی که به خودش اجازه نمیده شک کنه هیچوقت از صمیم قلب مطمعن نیست.
بذار شک کنم. بذار به پایه و اساس یه چیزایی شک کنم. هیچ وقت نگو الان وقتش نیست. همیشه وقت فکر کردنه. همیشه. و همیشه وقت اینه که به دلت هم وقت بدی حرفش رو بزنه .همیشه.
باید بشینم حسابی بنویسم. راجع به همه چیزایی که خیلی من رو نگران کرده. خیلی حرف دارم بزنم خیلی . .. ولی هنوز انگار تو ذهنم مثل یک جنینه. هنوز وقت زایمانش نشده.

افرین عمو پویا واقعا بوسیدن داری بهت افتخار میکنم... کاش با منم حرف بزنی اینجوری حس میکنم ازم دلخوری

خیلی افتخار میکنم به هم وطن هام. سرم رو با افتخار میگیرم بالا میگم این مردم عزیزمونن که اینطوری از هم حمایت میکنن . کاش مییتونستم منم موثرتر باشم. کاش میشد. کاش تو یه شهر بزرگتر بودم.

افرین بردیا... باورم نمیشد خودت باشی باریک الاه پسر

Tuesday, June 23, 2009

کشورم ,ایرانم ,وطنم ... .

کشورم, ایرانم ,وطنم ...
دلم برایت تنگ شده.
برای گرمی جنوبت و اشنایی مردم تهرانت.
قلبم این روزها جور دیگری میزند ,نفسم میگیرد و چیزی درونم مشکند هر بار که بخاطر می اورم چگونه خیابانهایت را قتلگاه عزیزانمان کرده اند و کوچه های دلت را دامی برای دستگیری مردم.
کشورم ,وطنم
حراسم را در راه تو به دست باد سپردم... اندک کار ناچیز من و تلاش های دورادورم ارامم نمیکنند.
کاش میشد برایت کاری کنم... چه کنم دستهای من خالیست و سیل اشک من که همچنان روان است دردی از تو دوا نمیکند.
ایرانم از غم تو اب میشوم... با دیدن درد مردمم خورد میشوم و دستهای خالیم عذابم میدهند و قلبم را می فشارند. راهی نشانم بده که کمکی کنم . جز راهپپیمایی و شب شمع و شب نامه هایی اینترنتی برایت چه کرده ام ? چه میتوانم بکنم ? واین غم ناتوانی مرا نابود میکند
غم تو دارد مرا ذره ذره اب میکند..