دوش با من گفت پنهان کاردنی تیز هوش کز شما پنهان نشاید داشت سر میفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کاز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
وانگهم در داد جامی کز فروقش بر فلک زهره در رقص آامد و بربط کنن میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو شمع نی گارت زخمی رسد آای چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پندای پسر و ز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت گوش
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید زانکه آنجا جمله اعضأ چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانی خود فروشی شرط نیست یاا سخن دانسته گوای مرد عاقل یا خاموش
ساقیا میا دهط که رندیهای حافظ فهم کرد آسف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
Monday, August 10, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment